عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی گفت: فلسفه انتشار مطبوعات نفوذ در افکار عمومی، رونق کسب و کار، زنگ خطر نسبت به نا ملایمات وجلو گیری از آسیب‌های احتمالی است که می‌تواند یک جامعه را درگیر کند. به عبارتی تصوری که من از روزنامه نگاران دارم «آن‌ها دیده بانان جامعه هستند». دیده بانانی که معمولا زودتر از دیگر اعضای جامعه متوجه خطر‌ها می‌شوند و خودشان نیز اغلب در معرض انواع خطرات قرار دارند.
کد خبر: ۸۸۸۹۸۶
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۶ 18 August 2020

روز خبرنگار بهانه ای شد تا پای صحت های استاد نام آشنای علوم ارتباطات و استاد برتر روابط عمومی کشور نشسته و از دیدگاه های این شخصیت ارزشمند علمی بهره مند شویم؛ در زیر بخش مفصلی از این گفتگو منتشر و استاد افخمی نظرات و دیدگاه های خود را در رابطه با چشم انداز مطبوعات بیان می کند.
 
به گزارش تابناک همدان؛ حسینعلی افخمی (زاده ۲ فروردین ۱۳۳۸ یزد) پژوهشگر حوزه مطالعات ارتباطات، روزنامه‌نگار، استاد دانشگاه و مدیر گروه رشته روابط عمومی دانشگاه علامه طباطبایی است. او مقطع کارشناسی ارشد رشته روزنامه‌نگاری بین‌المللی را در دانشگاه لندن سیتی و مقطع دکتری را در رشته علوم ارتباطات اجتماعی در دانشگاه لیدز به پایان رسانده‌است. از افخمی در سال ۱۳۸۹ به عنوان «پیشکسوت روابط عمومی» و در سال ۱۳۹۱ به عنوان «مدرس پیشگام روابط عمومی» تقدیر شده‌است. او همچنین در سال ۱۳۹۷، توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به عنوان «استاد برتر روابط عمومی کشور» در دانشگاه بوعلی همدان مورد تقدیر قرار گرفت. در ادامه توجه مخطبان عزیز را به این گفتگو جلب می کنیم.
 
• آینده رسانه‌های مکتوب در ایران را چگونه پیش بینی می‌کنید؟

آینده مطبوعات را در صورتی می‌توان پیش بینی کرد که همه یا اغلب مؤلفه‌های تاثیر گذار بر فضای مطبوعات بر اساس اصول مدیریت روزنامه استوار باشد. با چند پیش فرض می‌توان گفت که محتوا اگر مناسب باشد خواننده خواهد داشت، خواننده اگر باشد در آمد وجود دارد، روزنامه اگر در آمد و تیراژ مناسب داشته باشد، آگهی خوب خواهد داشت و اگر این چرخه به خوبی اداره شود، انتشار روزنامه هم تداوم خواهد داشت. حال اگر این فرآیند تابع قواعد مدیریت روزنامه‌ها نباشد، نمی‌توان آینده امیدبخشی را انتظار داشت. به این مفهوم که اگر روزنامه‌ای با حمایت دولت روی دکه ها قرار گیرد، یارانه بگیرد آن هم غیر شفاف باشد یا هدف از انتشار آن فروش و کسب درآمد نباشد؛ بلکه فقط حضور نمادین برا مقاصدی غیر حرفه‌ای روی دکه ها باشد. یا فرض کنید افرادی که در حرفه روزنامه نگاری فعالیت می‌کنند، شغل اصلی یا ایده ال آن‌ها نباشد، یا همزمان به شغل دیگری عنایت داشته باشند.
 
به طور مثال، فرد تاجری در صدد است نماینده مجلس شود و با آورده‌ای به صنعت مطبوعات روی می‌آورد تا ازاین طریق شهرت و مقبولیت کسب کند. این «روزنامه دار» با رانت صاحب امتیازی به ده‌ها امتیاز دیگر هم خواهد رسید. این چنین ناملایماتی در مطبوعات دیروز و امروز ایران دیده می‌شود. بنابراین، نمی‌توان افقی روشن را برای آینده مطبوعات ترسیم کرد. اما اگر بخواهیم منطقی داوری کنیم، همانطور که گفتم، روزنامه‌ای که تیراژ مناسب و خواننده لازم نداشته باشد؛ نتواند دخل و خرج کند، به منابع مالی غیر شفاف متکی باشد، مثل هر کسب و کار دیگری سرنوشت آن تعطیلی و ورشکستگی است. حتی روش‌های حمایتی نادرست و نمایشی مثل برپایی نمایشگاه سالانه مطبوعات هم در توسعه آن‌ها مؤثر نخواهد بود. 

• به نظر شما چه تعداد تیراژی را می‌توان مناسب دانست؟

تعیین تیراژ مناسب به اطلاعات دقیق از عوامل تولید نیاز دارد. به طور مثال، حدود ۳۰ سال پیش دو نوع روزنامه در لندن منتشر و توزیع می‌شد: روزنامه‌های کیفی و روزنامه‌های عامه پسند. برای روزنامه‌های کیفی اگر تیراژ یکی به زیر ۲۰۰ هزار نسخه می‌رسید، انتشار آن‌ها مقرون به صرفه نبود. همینطور اگر شمارگان روزنامه‌های عامه پسند به زیر ۷۰۰ هزار نسخه در روز می‌رسید، انتشار آن ارزش اقتصادی نداشت.

در کشور ما باتوجه به اینکه سهم تک فروش و آگهی‌ها مشخص نیست، من پاسخ دقیقی به پرسش شما ندارم. با این حال، تصور می‌کنم که یک روزنامه برای بقا و حفظ استقلال و نفوذ در جامعه باید حداقل تیراژی بالاتر از ۵۰ هزار نسخه را داشته باشد. لذا، روزنامه‌ای که با شمارگان ۵۰۰ الی ۱۰۰۰ نسخه و یا نظایر این چاپ و توزیع شود، نمی‌تواند تاثیر گذار باشد و مجبور به وابستگی یا تعطیلی است. تصور اینکه در فضای مجازی عده‌ای آن را مطالعه می‌کنند (البته اگر در فضای مجازی خریدار داشته باشد مانعی ندارد) یا به عنوان سند تاریخی می‌ماند، نمی‌تواند توجیهی برای انتشار باشد. در وهله اول از روزنامه انتظار می‌رود خبر‌های روز را منتشر کند. نقش ثانوی آن در این است که بعد از گذشت سال‌ها مورد استناد تاریخی قرار گیرد. بسیاری از موضع گیری‌های سیاسی می¬تواند به صورت اطلاعیه‌های سیاسی یا حزبی منتشر شود و نیازی به هزینه گزاف و انتشار روزنامه با این اهداف نیست. این رویه یکی از روش‌های نادرست در سال‌های اخیر برای توجیه انتشار روزنامه با انواع حمایت‌های دولتی و پنهان بوده است. 
بد نیست اشاره کنم، فلسفه انتشار مطبوعات که عمر آن در جهان به بیش از ۴۰۰ سال و در کشور ما به کمتر از ۲۰۰ سال می‌رسد، نفوذ در افکار عمومی، ترویج جریان فکری – مسلکی، رونق کسب و کار، زنگ خطر نسبت به نا ملایمات وجلو گیری از آسیب‌های احتمالی است که می‌تواند یک جامعه را درگیر کند. به عبارتی تصوری که من از روزنامه نگاران دارم «آن‌ها دیده بانان جامعه هستند». دیده بانانی که معمولا زودتر از دیگر اعضای جامعه متوجه خطر‌ها می‌شوند و خودشان نیز اغلب در معرض انواع خطرات قرار دارند.

می‌توانم بگویم از صد سال گذشته به این طرف، آنچه در دنیا در یک روند دیده می‌شود، کاهش تعداد روزنامه‌های سراسری و عمومی به دو الی سه جریان فکری اصلی و البته تنوع و تعدد در نشریات صنفی و تخصصی است. یک جامعه نمی‌تواند صد‌ها روزنامه با تیراژ اندک ۵۰۰-۱۰۰۰ نسخه‌ای داشته باشد. هزینه‌های ثابت یک روزنامه ایجاب می‌کند تا در یک بازار رقابتی آزاد روزنامه‌های با شمارگان اندک در یکدیگر ادغام شوند و به تعدادی انگشت شمار با تیراژ مناسب و سودآور تبدیل شوند. یکی از سیاست‌های نادرست در کشور ما که سال هاست ادامه دارد و به بیماری مزمن مطبوعات تبدیل شده، توزیع نادرست یارانه مطبوعات بوده است، که همین امر آن‌ها را ناتوان و ضعیف، در مقاطعی هم ان‌ها را متحدالشکل و هم قواره و حتی همرنگ کرده است. در نهایت نیز به سمت و سویی هدایت یا رانده شده اند که دیگر نمی‌توانند صدا‌های مسستقل و متمایز در یک جامعه چند فرهنگی مانند ایران امروز باشند.
 
• با در نظر گرفتن این مسئله که بخش اعظم اخبار توسط فضای مجازی و خبرگزاری‌ها پوشش داده می‌شوند، همچنان بر دیده بانی روزنامه نگاران تاکید دارید؟

به نظر من روزنامه ها فقط خبرنامه نیستند، تا با تارنما‌های خبری مقایسه شوند. روزنامه‌ها خبر، گزارش، مقاله، یادداشت، نامه خوانندگان، عکس و کاریکاتور و نظایر این را در خود دارند. یعنی، ژانر‌های مختلف و متنوعی در روزنامه‌ها قرار دارد. نکته دوم اینکه روزنامه‌ها در رقابت با رادیو، تلویزیون و خبرگزاری‌ها همچنان پا برجا مانده اند، لذا در رقابت با فضای مجازی نیز خواهند ماند. البته مشروط بر آنکه نقش اصلی خودشان که تفسیر، تحلیل، راهنمایی و آموزش جامعه است را داشته باشند؛ ماندگار می‌شوند. هرچند در فضای مجازی هم مطبوعات حضوری موازی با سایر رسانه‌های اجتماعی دارند. بد نیست اشاره کنم در زمانی که روزنامه پراودا ارگان حزب کمونیست شوروی منتشر می‌شد و تیراژی بالغ بر ده میلیون نسخه داشت، ستون نامه‌های خوانندگان آن بیشترین خواننده را داشت. این ویژگی در برخی از روزنامه‌های ایران هم تجربه شده است.

همان طور که ملاحظه می‌کنید، فضای مجازی برای رسانه‌ها حداقل به دو دسته تقسیم می‌شود. یک قسمت رسانه‌های اجتماعی نامیده می‌شوند که اصلا نقش خبری از آن‌ها انتظار نمی‌رود و بیشتر رسانه‌هایی برای تعامل اجتماعی هستند؛ یعنی مرکزی برای رد و بدل دیدگاه ها، نظرات و بینش‌های اجتماعی و حتی احساسات و عواطف؛ و شایعات. کارکرد دوم آن‌ها اطلاع رسانی و پردازش خبر با سرعت بیشتر است. البته سایت خبری بسیاری از روزنامه هم در این رقابت ورود کرده اند. سرعت اخبار در فضای مجازی شبیه خبر‌های تلگرافی خبرگزاری‌ها در گذشته است که خیلی کوتاه و برق آسا بود.
 
می‌توان گفت توئیتر امروزه در این قالب است. در گذشته مطبوعات از اخبار تلگرافی استفاده می‌کردند و آن‌ها را به مثابه مواد خام یا واسطه‌ای به خبر‌های طولانی، عمق‌تر یا تحلیل و تفسیر تبدیل می‌کردند. به نظر می‌رسد هنوز مطبوعات در زمینه تحلیل و تفسیر و تشریح اخبار نسبت به سایر رسانه‌ها از برتری نسبی برخوردارند. نقش سرگرمی هم در مطبوعات برای برخی از مباحث دنباله دار یا چاپ جدول و پاورقی هنوز جدی‌تر است. 

اما زمینه‌ای که مطبوعات ما در آن آسیب پذیرترند و سال هاست که ادامه دارد و با فراگیرشدن فضای مجازی، شدت آن هم بیشتر شده است، همانا فقدان رابطه‌ای منطقی بین مطبوعات و احزاب سیاسی است. یعنی عرصه سیاست ما بر اساس رقابت حزبی نیست. مطبوعات نیز که در این عرصه شطرنج سیاسی باید بازیگر باشند در همان آغاز مات شده اند. به طوری که نه هویت مطبوعات حزب حاکم مشخص است و نه روزنامه یا روزنامه‌های اپوزیسیون دولت، نقاب را از رخ کنار می‌کشند. به همین دلیل، فقط در دوره‌های کوتاه تبلیغات مبارزات انتخاباتی تمایز‌هایی دیده می‌شود.
 
بنایراین، پایین بودن تیراژ مطبوعات، به نوعی ناشی از ناکارآمدی احزاب و بی هویتی مطبوعات در عرصه سیاسی است. برگردیم به دنیای مجازی و تصور کنیم که احزاب در فضای مجازی حضور داشته باشند، ولی در واقعیت موجود نباشند. این هم امری غیر ممکن است. به طور طبیعی، احزاب در دنیای واقعی وجود دارند و به رقابت می‌پردازند و دنیای مجازی نوعی عرصه ارتباطی جدید است برای مبارزات آنها. یعنی در فضای مجازی بازنمایی می‌شوند. به باور من، مطبوعات مسلکی با هویت سیاسی مشخص و مطبوعات عمومی با شفافیت در دخل و خرج هنوز هم در دنیای واقعی بیش از دنیای مجازی نقش آفرینان مؤثری هستند.

• با توجه به اینکه خبر بازنمایی از جهان به شیوه خبر بد است آیا شما هم معتقد هستید که خبر یعنی خبر بد؟

از نظر حرفه روزنامه نگاری و تعریفی که خبرگزاری‌ها از خبر دارند، «خبر خوب خبر بد» است. زمانی در تعریف خبر گفته می‌شد «خبر کالایی است که قابل فروش باشد». یعنی خبری که «خبر خوب» باشد، «خبر» نیست. زیرا ویژگی‌های تعارض، شگفتی، شدت، فراگیری و حتی نو بودن در خبر خوب وجود ندارد و یا کمتر است. اما اگر بگوییم همه خبرها، خبر بد هستند و اصرار کنیم که خبر خوب، خبر نیست، شاید ادعایی اغراق آمیز باشد. چون قضاوت نسبت به ارزش‌های خبری به انتظارات جامعه نسبت به اخبار بستگی دارد.
 
به قول «هارولد ایوانز» خبر درباره مردم است. به طور مثال، دو کشور در حال جنگ هستند خبری نشر پیدا می‌کند که جنگ تمام شده و صلح برقرار شده است. این روایت از یک خبر خوب است و خیلی هم خبر مهمی است. بنابراین، در این شرایط در هر لحظه مردم منتظر یک خبر خوب هستند. اگر رسانه‌ها خبر‌های بد را بازتاب می¬دهند به این مفهوم نیست که هدف خبرنگار ایجاد اضطراب و دلهره یا ترس و یأس در جامعه است، بلکه این رویه مبتنی بر دیدگاهی است که خبر بد باید گفته شود تا دمل چرکین خالی شود. برای مثال نمی‌توان اخبار حوادث جاده‌ای را گزارش کرد، ولی آمار کشته‌های تصادفات را منتشر نکرد یا عکسی از صحنه‌های دلخراش تصادف را در روزنامه نشر نداد. اما هدف از انتشار چنین رویدای نباید سرگرمی باشد، بلکه باید آگاهی افکار عمومی و چاره اندیشی در پی داشته باشد. یعنی عده‌ای را به فکر وادارد چرا باید کشته‌های جاده‌ای داشته باشیم، چرا تصادف رخ می‌دهد، عامل اصلی تصادفات چیست؟ بنابراین، انتشار خبر بد یا منفی به بهتر شدن اوضاع کمک می‌کند. 

 البته آن چه اشاره شد، تعبیر و تصویری است که روزنامه نگاری سالهاست در حوزه‌های مختلف خبری دارد. علاوه بر حوادث در سایر زمینه‌ها هم قابل طرح است. در حوزه اقتصاد نیز خبر خوب و خبر بد وجود دارد و بستگی به منفعتی دارد که خواننده از خواندن یا شنیدن و دیدن آن به دست می‌آورد. مثلا کاهش قیمت طلا برای فردی که می‌خواهد طلا بخرد خبر خوبی است، ولی برای فردی که در گرانی خرید کرده خبر خوبی نیست. برد و باخت احزاب سیاسی در انتخابات یا تیم‌های ورزشی در مسابقات هم هر دو جنبه مثبت و منفی یک خبر را دارد؛ بنابراین می‌توان گفت خبر خوب و خبر بد مفهومی نسبی دارد و بخشی از آن هم به دروازه بانی و قاب بندی خبر مربوط می‌شود.
 
 
روزنامه نگاران دیده بانان جامعه هستند

• با اینکه در اوایل فراگیری کرونا فعالیت خیلی از رسانه‌های چاپی متوقف شد، نقش آن‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ترس از این ویروس ناشناخته و به ویژه ناآگاهی از شرایط شیوع آن به نظر من عامل اصلی بود. رسانه¬ها نقش‌هایی مثل اطلاع رسانی، راهنمایی، آموزش موازی، هشدار، ایجاد ترس و امید را ایفا می‌کنند. اینکه در شرایط کرونا تا چه میزان کارکرد آموزشی و هشدار دهنده داشتند می‌توان گفت: بدون حضور رسانه‌ها با این بیماری فراگیر نمی‌شود مبارزه کرد. البته این نقش¬ها را همه رسانه‌ها از جمله تلویزیون‌های ماهواره ای، و فضای مجازی و رسانه‌های داخلی به رغم وجود محدودیت‌ها کم و بیش ایفا کرند. اما این ویروس با محدویت‌هایی که بر جامعه و به ویژه بر خوانندگان مطبوعات تحمیل کرد، موجب شد تا عده‌ای به دلیل ترس از انتقال ویروس از طریق نسخه چاپی روزنامه به آن‌ها از خرید روزنامه هم خودداری کنند. عاملی که بر بدتر شدن وضعیت فروش مطبوعات افزود. فراموش نکنیم، بخش عمده‌ای از مطبوعات روزانه حتی پیش از ظهور کرونا هم در حال موت بودند. این هشدار حداقل از یکسال پیش شروع شده بود.
 
به طور مثال، در سال گذشته یکی از ضعیف‌ترین وضعیت حضور مطبوعات در کارزار انتخاباتی مجلس ۹۸ در مقایسه با شش دوره قبل طی سی سال گذشته را شاهد بودیم. به عبارتی حتی تنور انتخابات هم نتوانست فضای مطبوعات را گرم کند. در صورتی که در کارزار‌های انتخاباتی گذشته تیراژ برخی روزنامه¬ها به دو الی سه برابر می‌رسید. بنابراین، می¬توان گفت مطبوعات روزانه که اغلب خوانندگان خود را از دست داده بودند و مشکلات اقتصادی نیز کم و بیش گریبان آن‌ها را گرفته بود، به ویروس ناخواسته کرونا هم گرفتار شدند. جدا از ترس خوانندگان و دروازه بانی غیرحرفه‌ای اخبار، سلامت خبرنگاران نیز در این شرایط مورد تهدیدی جدی قرار گرفت. 

به هر حال، این شرایط اضطراری خواهد گذشت. ما نباید از مشکلات و ایرادات ساختاری مطبوعات به سادگی بگذریم. از جمله تعدد مطبوعات متکی به منابع و منافع دولت چه از نظر امکانات فنی، شبکه توزیع و تیراژ و چه از نظر دسترسی به منابع خبری و مصونیت‌های حرفه‌ای که نوعی نابرابری در دسترسی عمومی به اطلاعات و اخبار را موجب شده است. همین ساختار است که سرمایه اجتماعی یا اعتماد عمومی را کاهش داده است. ضمنا، مانع بزرگی در راه رسیدن به نوعی رقابت حرفه‌ای و رشد متوازن مطبوعات مستقل بوده است. از نام بردن این مطبوعات پرهیز می‌کنم، ولی می‌توان گفت پنج روزنامه در گروه دولتی‌ها سهمی بیش از ۷۰ درصد از تیراژ حدود ۸۰ عنوان از روزنامه‌های فعال کشور را دارند. فقط در برخی از سال‌های دو دهه گذشته شماری از این روزنامه‌ها تیراژی بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار نسخه‌ای داشتند. البته چنین دورانی برای این دسته از مطبوعات غیرقابل تکرار است. فضای مجازی آزاد دشمن بولتن‌ها و خبرنامه‌های دولتی از این دست خواهد بود. 

به باور من، روزنامه‌های ارگان سازمان‌های دولتی یا باید در سطح کارکنان و به صورت داخلی توزیع شوند و یا با هویت کاملا مشخص روی دکه قرار گیرند. روزنامه ارگان هیچ سازمانی نباید به مثابه روزنامه عمومی تلقی شود که دغدغه وطن دارد. حیطۀ عملکرد محتوایی این مطبوعات می‌تواند مسائل سازمانی خودشان باشد. برای خوانندگان باید تعارض منافع مشهود باشد. سمن‌ها هم می‌توانند روزنامه ارگان داشته باشند، البته با هویت آشکار و گزارش مالی شفاف و قابل توجیه. به نظر می‌رسد تنها تشکل حرفه‌ای که می‌تواند انتشار روزنامه را در چارجوب ترویج صنعت مطبوعات و حرفه روزنامه نگاری داشته باشد، تشکل صنفی مطبوعات است! برای بقیه تشکل‌ها و سمن‌ها انتشار روزنامه صرفا یک ابزار است و نیاز به توجیه مالی و منطقی دارد. 

از سوی دیگر، انتشار روزنامه می‌تواند حزبی و مسلکی باشد. البته، مگر چند حزب قدرتمند وجود دارد که توانایی انتشار روزنامه را داشته باشد؟ تعدد مطبوعات حزبی سطح رقابت‌های سیاسی را در یک جامعه تعیین می‌کند. روزنامه‌های مسلکی از قدیمی‌ترین گونه نشریات هستند، البته بعد از روزنامه‌های دولتی. تیراژ و دخل و خرج آن‌ها را احزاب تعیین می‌کنند و سویسید را هم اعضاء حزب تقبل می‌کنند. در این حالت دولت فقط نظارت می‌کند. فضای مجازی هم فرصتی است برای رقابت‌های بیشتر آن ها.

اما دسته سوم را مطبوعات تجاری تشکیل می‌دهند که بخش خصوصی به عنوان کسب و کار و رونق اقتصادی در انتشار آن می‌کوشد. در نظام‌های سیاسی مبتنی بر اقتصاد آزاد یا سوسیال دموکراسی رقابت روزنامه نگاری در این حالت معنا دارتر می‌شود. زیرا مردم یا خوانندگان کنشگران اصلی می‌شوند، خوانندگان می‌دانند برای چه، روزنامه تهیه می‌کنند، چه مطالبی را باید بخوانند و خلاصه سلیقه و خواست خوانندگان در محتوای مطبوعات اعمال می‌شود. در این حالت مطبوعات می‌توانند عنوان رکن چهارم را هم کسب کند. 

از ساختار کلان که بگذریم به شکل و فرم مطبوعات هم می‌توان اشاره‌ای داشت. یکی از پدیده‌های نو ظهور در روزنامه نگاری معاصر ایران پاره پاره شدن موضوعی مطبوعات روزانه است. یا به عبارتی موضوعی شدن افراطی روزنامه هاست آن طور که در شبکه‌های تلویزیونی یا تارنما‌های خبری رایج است. معمولا خوانندگان روزنامه‌ها انتظار دارند که یک روزنامه فراگیر بوده و موضوع‌های اقتصادی، هنری، ورزشی، سیاسی، حوادث و ... شهرستان‌ها و خارجی را با هم پوشش دهند. ولی به دلایلی در دکه‌های مطبوعات پایتخت وجود تعداد زیادی مطبوعات روزانه تخصصی شده تک موضوعی بسیار چشمگیر است که تا حدودی شگفت آور هم است.
 
سه روزنامه هنری در مورد اخبار سینما و تئاتر، بیش ۲۰ روزنامه اقتصادی، نزدیک به ۲۰ روزنامه ورزشی، حتی چندین روزنامه برای انتشار اخبار علمی و فناوری وجود دارد. اغلب این نشریات اگر از حمایت‌های ویژه برخوردار نباشند، به آگهی نامه تبدیل می‌شوند که نباید اسم روزنامه بر آن‌ها نهاد. البته هیچ مانعی ندارد آگهی نامه‌های رایگان داشته باشیم. نزدیک به نیم قرن است که روزنامه‌ها یا مجلاتی رایگان با هزینه و حمایت آگهی دهندگان منتشر می‌شوند. مطبوعات ما هم می‌توانند به این سمت بروند. 

• شما در رابطه با اعطای امتیاز برای انتشار مطبوعات چه نظری دارید؟ 

شرایط حرفه‌ای و حقوق صنفی خبرنگار موضوعی معمولی نیست و فقط در یک بعد با حقوق صنفی کارگران شباهت دارد. یک کارگر در ازای ساعت کاری مشخصی که فعالیتی را انجام می¬دهد و بر اساس آن با کارفرما توافق کرده حقوق می‌گیرد، اختلاف کارگر و کارفرما بیشتر بر سر سقف و حداقل حقوق و دستمزد و مزایا و بیمه است. اما روزنامه نگار ممکن است مطلبی را تهیه کند که به ذائقه مدیر مسئول خوش نیاید و به دلیل اینکه آگهی‌های روزنامه کم شود، موافق چاپ آن نباشد. این موضوع با حرفه خبرنگای که باید در چارچوب منافع عمومی بنویسد با منافع کارفرما در تعارض قرار دارد. صاحبان امتیاز بعضا خواسته و ناخواسته حفظ امتیاز نشریه را بر منافع مردم و منفعت خبرنگار ترجیح می‌هند. این تعارض در سایر مشاغل دیده نمی‌شود یا کمتر است. واگذاری اعطای حق امتیاز از دولت به تشکل صنفی مطبوعات، شاید بتواند این نقیصه را جبران کند. یا مثل بسیاری از کشور‌ها صنعت مطبوعات مثل سایر حرفه‌ها امتیاز مجوز انتشار که یک امتیاز ویژه تلقی می‌شود، لغو شود. 

موضوع دیگری که برای من همیشه سوال بوده و ذهنم را مشغول کرده؛ شاید دیگران هم به آن فکر کرده باشند، این پرسش است که چرا روزنامه‌های ایران که تا ۲۰ سال پیش عمدتا بعد ازظهر منتشر می‌شدند، امروزه تقریبا همه آن‌ها صبح‌ها منتشر می‌شوند. چه کسی تحقیق کرده است و به این نتیجه رسیده است که خواننده ایرانی عادت خواندن روزنامه در صبح را دارد؟ من به یقین می‌گویم اغلب مردم هنوز عادت مطالعه روزنامه در بعد از ظهر را دارند. کارمندان دولت، معلمان، دانشجویان و کارگران ماهر اغلب در طول روز به کار و تحصیل مشغول هستند. از آغاز انتشار مطبوعات در ایران تا اواخر دهه ۱۳۷۰ رفتار غالب مردم تهران و شهر‌های اطراف در مطالعه مطبوعات بعد از ظهر و شب بوده است. مردم پس از پایان کار روزانه روزنامه‌ای را خریداری می‌کردند و راهی خانه می‌شدند و با اعضای خانواده سرگرم مطالعه می‌شدند.
 
امروزه روزنامه‌ای چاپ عصر در تهران دیده نمی‌شود. خبر‌هایی که صبح‌ها بازنشر داده می‌شوند همان اخباری هستند که تا ساعت ۱۲ شب توسط تلویزیون‌های داخلی و ماهواره‌ای نشر داده شده ند؛ بنابراین دیگر دکه‌های مطبوعات در صبح روز بعد تازگی و طراوتی ندارند. معمولا موضوع تازه‌ای وجود ندارد و تیتر‌ها همگی تکراری شده اند. فقط مطلبی می‌تواند جلب توجه کند که در ستون حاشیه، طنز یا مقالات پژوهشی و تحقیقی باشند؛ بنابراین در این مورد می‌توان گفت دنیای خبر را خود روزنامه نگاران به دست خودشان باخته اند. به زبان ساده نسبت به اهمیت، تنوع موضوعی، سبک انتشار، زمان انتشار و عادت مطالعه خواننده بی توجهی شده است. در کشور‌های همسایه ایران مانند پاکستان و ترکیه هنوز مطبوعات با تیراژی بالاتر از پنج میلیون دیده می‌شود. بازهم می‌توان گفت اگر فعالیت روزنامه نگاری در کشور رقابتی می‌بود، دخل و خرج آن‌ها بر اساس آگهی‌ها و تکفروشی و یارانه‌های هم ارز و شفاف می‌دولتی بود، بدون شک کمتر شاهد آسیب‌های انباشته می‌بودیم. 

فراتر از یارانه دولتی و شاید ناسالم‌ترین منبع درآمد رسانه‌ها و از جمله مطبوعات فروش خبر و مصاحبه و گزارش به جای آگهی به صاحب منصبان سیاسی و یا متمولان تجاری است. در مقایسه صد‌ها اتهامی که به روزنامه نگاران وارد می‌شود حتی یک مورد هم من سراغ ندارم که در سال‌های اخیر کسی بر این رابطه فساد آور اشاره‌ای کرده باشد. طبق بدیهی‌ترین قواعد حاکم بر این حرفه، هیچ رسانه‌ای نباید بابت چاپ یا نشر خبر پول دریافت کند. ضرورت شفاف بودن ایجاب می‌کند که هر گونه مطلبی که روزنامه بابت آن پول می‌گیرد به عنوان آگهی و در کادر قرار دهد و به آن کد و شماره تعلق گیرد تا قابل پیگیری باشد.
 
در رادیو و تلویزیون نیز دریافت پول فقط در قالب آگهی و تیزر مجاز است. اگر مطبوعات در اروپا دوام آورده اند و از آن‌ها به عنوان سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی استفاده می‌شود به این دلیل است که در نیم صفحه اول هیچ روزنامه‌ای آگهی چاپ نمی‌شود؛ با این توجیه که دکه مطبوعات که صفحه اول را ارئه می‌دهد از آن عموم مردم و عرصه عمومی است. در این عرصۀ عمومی نباید آگهی تجاری به خورد مردم داد. به ویژه مردمی که حتی ممکن است پول خرید روزنامه را هم نداشته باشند. ضمنا نیمه دوم صفحات اول روزنامه نیز فقط آگهی‌های غیر تجاری و عام المنفعه مانند آگهی هلال احمر، مراکز بهزیستی و خیریه را چاپ می‌کنند. جغرافیای انتشار این گونه مطبوعات معمولا در ساختار نظام-های اقتصادی مبتنی بر سوسیال یا لیبرال دموکراسی قرار دارد. 

در یک مقایسه، می‌توان گفت به رغم کاهش میزان آگهی ها، در ایران روزنامه‌هایی هستند که در نیم صفحه اول آگهی تجاری چاپ می‌کنند و بعضا بابت نشر اخبار در نیم صفحه اول از منشاء خبر پول دریافت می‌کنند. بدون شک چنین حالت‌هایی فسادآور خواهد بود. شاید رمز تعدد مطبوعات روزانه با تیراژ کم در همین پدیده نهفته باشد. مشابه این وضعیت در سال‌های ۱۹۲۰ در آمریکا رایج شد که تحت عنوان روزنامه نگاری زرد از آن‌ها نام می‌برند. مؤسسه‌های تبلیغات و پابلیستی زیر عنوان آژانس‌های مطبوعاتی تشکیل شدند که نقش آن‌ها با نوشتن زندگی نامه‌های اغراق امیز در جهت کسب شهرت و ستاره سازی برای افراد بودند. 

علاوه بر این، نزدیک به نیم قرن است که دو دسته دیگر از مطبوعات در اکثر کشور‌ها زیر عنوان نشریات رایگان یا نشریات با آگهی رایگان منتشر می‌شوند، که ما هنوز به جدی تجربه نکرده ایم. برای مثال نشریه مترو که در بالغ بر ۴۰ کشور همزمان منتشر می‌شود و به صورت رایگان در اتوبوس‌ها توزیع می‌گردد. یا روزنامه‌هایی که آگهی را رایگان چاپ می‌کنند، ولی تکفروشی آن‌ها قیمت قابل توجهی دارد. مثل نشریات بازار کار و اشتغال که درآمد ان‌ها فقط با تکفروشی است. 

• با توجه به صحبت‌های شما تا زمانی که برای نشر اخبار پول دریافت شود خبر محسوب نمی‌شود، پس منابع مالی از کجا باید تامین شود؟

مطبوعات معمولا چهار نوع منبع درآمد دارند: اول، تک فروشی است که از قدیم الایام رایج بوده و بهترین شکل از درآمد و عامل ثبات و دوام آنهاست، که البته اشتراک هم به آن اضافه شده، ولی معمولا کافی نیست. دوم، آگهی است. یعنی وقتی مطبوعات به شکل رقابتی رشد کنند، نرخ و فراوانی آگهی بر اساس تیراژ آن‌ها مشخص می‌شود. هر چه شمارگان روزنامه‌ای بیشتری باشد، در آمد آگهی آن بیشتر می‌شود. بنابراین، کسب سود و توجه به خواست مخاطبان و بالابردن کیفیت، عامل انگیزش درکسب و کار و آرمان‌های حرفه‌ای می‌شود.
 
از همین روی، مدیریت روزنامه برای آموزش خبرنگار و بالا بردن کیفیت مطالب هزینه می‌کند. ترکیب روش‌های اول و دوم بیشتر مرسوم است. سوم، یک روزنامه می‌تواند کمک‌های متفاوتی دریافت کند. مثلا، یک روزنامه حزبی مجاز است از اعضای حزب خود کمک دریافت کند. اما باید سقف کمک‌ها را اعلام کند و شفاف باشد. این حزب می‌تواند حزب حاکم در کشور باشد. یا حزبی که حداقل کرسی پارلمان دارد و حتی فاقد قدرت سیاسی و اجرایی است. در حالت چهام زمانی است که دولت‌ها به طور مساوی کمک یا خدمات رایگانی در اختیار مطبوعات قرار می‌دهد. مثلا، توزیع پستی رایگان، حذف یا کاهش عوارض گمرکی، یا تخفیف مالیاتی از این گونه روش‌ها هستند. 

ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که رقابت‌های سیاسی متاسفانه خیلی محدود و گاه فقط در دایره خودی هاست. از سوی دیگر فضای رسانه‌ای در جامعه بیشتر یک فضای متنوع تجاری است. در شبکه‌های رادیو- تلویزیون داخلی انبوه آگهی تجاری و برنامه‌های سرگرمی (آن هم به پشتوانه حامیان تجاری) سهم بزرگی از برنامه‌ها را اشغال می‌کند. در صورتی که در عرصه‌های اجتماعی وسیاسی هم لازم است به تنوع و تمایز توجه شود. به نظر من باید در رسانه‌های جریان غالب حداقل سه دسته صدا به نمایندگی از مردم وجود داشته باشد یا بازنمایی شود. ژانر‌های پیام هم می‌تواند در قالب آگهی‌های سیاسی و به صورت رقابتی باشد تا توازنی با صدای تجاری بوجود آید.

گاه شنیده می‌شود که توسعه فضای مجازی باعث از رونق افتادن مطبوعات شده است. به نظر من این ادعا چندان پایه و اساسی ندارد. عوامل اصلی در خارج از فناوری است. به طور مثال، ژاپن جزء کشور‌هایی است که سابقه مطبوعاتی بسیار قدیمی دارد و از دهه ۱۹۷۰ به عنوان پیشگام به جامعه اطلاعاتی و فضای مجازی وارد شده است. با این حال تیراژ مطبوعات این کشور فقط ۱۰ درصد (۶۵ به ۶۰ میلیون نسخه) کاهش یافته است. در مقابل حدود ۲۰ درصد به تعداد مشترکان و خریداران مطبوعات آن افزوده شده است.
 
مطبوعات آمریکا نیز همواره تیراژ بالایی داشتند و در حال حاضر هم به همین صورت با کاهش اندکی ادامه دارد. روزنامه‌های روزانه این کشور ازسال ۱۹۰۰ تا به امروز از نظر تعداد از ۱۸۵۰ عنوان به ۱۵۰۰ عنوان رسیده و تیراژ آن‌ها از ۶۰ میلیون به ۵۵ میلیون کاهش یافته است؛ بنابراین پیشرفت فناوری مجازی نمی‌تواند عامل تعیین کننده‌ای بر کاهش تیراژ مطبوعات ایران باشد. البته در کشور‌های اروپایی کاهش بیشتری دیده می‌شود. به خصوص روزنامه‌های عامه پسند کاهش شدیدتری داشته اند. یکی از این کشور‌ها انگلستان است که فروش مطبوعات کاغذی عامه پسند آن از نصف هم بیشتر کاهش داشته است. 

• به مخاطبان از دید یک استاد ارتباطات که چند دهه در زمینه آموزش روزنامه نگاری فعالیت داشتید اگر بخواهید خبر خوبی بدهیم که در حیطه روزنامه نگاری به منصه ظهور می‌رسد چیست؟

به نظر من شرایط کرونا با همه مصیبت ها، خصوصا خسران انسانی که در پی داشت. از جمله عزیزانی را از دست دادیم و هر کس به نحوی داغدار است یا در حزن و اندوه فرو رفته است؛ اما تغییراتی در مصرف فضای مجازی به وجود آورد که در دنیای رسانه‌ها می‌توان به فال نیک گرفت. اما خبرخوش این است که فضای مجازی کمتر کنترل خواهد شد و ضرورت آن بیشتر حس خواهد شد. با این حال نمی‌تواند پاسخگوی همه سوالات باشد؛ بنابراین جای امیدواری است وقتی از این شرایط به سلامت عبور کنیم با توجه به بالا بودن فهم عمومی و شمار در خور توجه تحصیلکردگان (به رغم آمار ۲۰ درصدی افراد بیسواد در برخی روایت ها) سرانه مطالعه رو به افزایش خواهد رفت. 

بنابراین، از انجا که مطبوعات از خوانندگان بالقوه نسبتا بالایی برخوردارند، سهم شاغلان با تجربه در حرفه روزنامه نگاری نیز نسبتا قابل توجه است، و خلاصه دسترسی به فناوری چاپ با ظرفیت بالا و اینترنت نیز فراهم شده است، می‌توان امیدوار بود اگر سایر موانع هم کنار برود، خبر‌های خوش هم فراخواهد رسید! بر پایه آنچه در این گفتگو رد و بدل شد من دوباره سوال‌های خودم را مطرح می‌کنم.
چرا روزنامه‌های ما صبح منتشر می‌شوند، چرا جزء معدود کشور‌هایی هستیم که برای انتشار روزنامه باید در صف کسب امتیاز انتشار یا مجوز بایستیم؟چگونه کشور‌های دیگر بدون ایستادن در صف انتظار به انتشار دست می‌زنند؟ چه موقع دخل و خرج مطبوعات شفاف می‌شود تا آن‌ها عاملی در جهت شفاف سازی شوند؟ با طرح صورت مسأله، نیمی از پاسخ را یافته ایم. بنابراین، خوش بینانه می‌توان امیدوار بود که توسعه فضای مجازی بدون حذف مطبوعات چاپی می‌تواند رونق آن‌ها را در آینده به دنبال داشته باشد. لذا، داشتن مطبوعاتی با کیفیت بهتر و در شمارگان چند میلیونی در آینده‌ای نزدیک، چندان دور از انتظار نیست.
 
 
 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار