کمتر کسی وقتی سخن از موسیقی و ساز به میان می آید در ذهنش نام او متواتر نمی شود، وقتی پای ساز و موسیقی و عاشقی در میان باشد به طور حتم نام "عاشیق حیدر" این هنرمند چیره دست بر تارک موسیقی دیار همدان می درخشد.
موسیقی عاشیق حیدر شرح دو واژه است ساز و سوز (حرف).
ترکیب نغمه و کلام این نوع موسیقی تعقل و تفکر است بر خوبها و بد ها، بر زشتیها و پلشتیها، بر سرشت و سرنوشت اسطوره ها.
کتاب ساز عاشیق حیدر زبان اشک و لبخند هاست، قصه فتح و ظفر یا باختها زبان ترادف و تضادهاست.
آواز او زبان حال یک ملت است و چه پیوند زیبایی است زمانی که کلام باز میماند و ساز او زبان میگشاید.
همانا که این ساز مقدس است همچون صلیب در دست مسیح.ای دریغا چندیست از این ساز نغمهای بر نمی
خیزد.
چندیست این پنجه بر ساز نمیرقصد.
چندیست که مضراب زخمهها بر جان ساز نمیریزد.
چندیست که قاسم خسته و معصوم دل بشکسته است.
وعباس هم دگر شاه نیست.
روزگاریست کوراوغلو نه نایی دارد و تیلیم خان نه شعری.
روزگاریست که آوازه اسطورهها نمیپیچد.
روزگاریست که اسطورهها خانه نشینند.
چراکه پدر اسطورهها، پدر تمام عاشقی ها، آرام خوابیده و سازش تکیه بر دیوار انتظار بیهوده ای می کشد.
عاشیق حیدر محمودی فقط پدر ما نبود حامی و پناه همه اسطورهها بود.
آرام بخواب پدر که هفتاد و پنج سال قصهها و زندگیها پروراندی و جان دیگری بر روح انسانهای عاشق دمیدی.. روحت شاد و یادت گرامی .