شاید جواب دادن این پرسش در نگاه نخست کاری آسان بیاید، اما کافی است یک بار دیگر این پرسش را عمیقتر بخوانیم و با بررسی همه جوانب و ابعاد جامعه امروز به آن پاسخ دهیم.
مولدان فرهنگی یا به تعبیری حلقه ۱ فرهنگ که از قدرت تولید فکر و اندیشه و ادراک بالا بهرهمندند: معلمین (در سطوح مختلف آموزشی)، استادان دانشگاه و... احساس کردند صرفاً به ماشین حل معادلات در کلاسها تبدیلشدهاند! درحالیکه تضمین سلامت و کارآمدی یک جامعه را باید از آنها جویا شد...
اینکه مدام، بر ارتقاء فرهنگ تأکید میشود، لازم، اما کافی نیست! ارتقاء را باید از حلقه ۱ بخواهیم. معلمان میتوانند با خلاقیتهای فردیشان، شرایط مطلوب اجتماعی را ایجاد کنند، خشت اول بهدست حلقه ۱ نهاده میشود، پیامبر اعظم (ص) که گل سرسبد آفرینش هستند، در قامت و هیبت یک معلم در جامعه بشری ظهور و بروز پیدا کردند.
حلقه ۱ تعلیم و تربیت - یعنی معلم - قادر است مانند سنوات گذشته این سرزمین، بازهم معجزهها کند و نسلی فاخر و کارآمد به جامعه تحویل بدهد.
از معلمان باید خواست که در موازات هم بودن «سیاست» و «دیانت» ما را تبیین و تعمیق کنند و دیالوگ معروف و مستهلک «سیاست یعنی دغلکاری و ...» از گفتمان جامعه رخت بربندد که این مهم، فقط از ید و توان و لسان معلم ساخته است، اما اول، بایدشان واقعی فرهنگ و فرهنگیان بازیافته شود، اگر چنین شد حتماً معجزهها خواهیم دید و داشت.
اما درون مجموعه فرهنگ چه اتفاقی افتاد؟ اجازه بدهید نمونههایی بیاورم: یک بازیگر، تابع شرایطی است که سناریست و کارگردان برایش به وجود آورده. سناریونویس و کارگردان، مولد هستند و بازیگر مبلغ؛ جایشان نباید عوض شود.
این سالها بسیاری از شغلها و کارها و رفتارها، فرهنگی اطلاق شدند و از فرصتها و مزایایی بهرهمند! اما یک استاد دانشگاه، معلم صدیق، اهلقلم متعهد، روزنامهنگار مسئولیت شناس، متصدی کهنهکار تعلیم و تربیت و... که به تعبیری، خاک صحنه فرهنگ را خورده، به انتهای صف رفت! چگونه از او میتوان انتظار فرهنگسازی داشت؟ وقتی فرمان را از دست او خارج کردهایم!
مؤلف، محصول عمر و رهیافت اندیشگیاش را با چند برگه قرارداد به ناشر سپرده و از مرحله چاپخانه تا توزیع کتاب، می رزمد! و با تمام وجود، مولد فکر و مروج فرهنگ است، اما وامهای چند صدمیلیونی در پوشش حمایت فرهنگی! به چاپخانهای اعطاء میشود که بهجای کتاب، جعبه شیرینی و روکش دستمالکاغذی و شکلات چاپ میکند و جواب متفاوت و نادرستی به معادلات معلم ما در طول یک عمر تعلیم و تربیت میدهد! شما بگوئید... کدامیک فرهنگیاند؟!
از این نمونهها فراوان هست؛ چالشهایی که محدود به مقطع و زمان خاصی هم نمیشود و جای مولدان فرهنگی را با مبلغان و حتی حلقههای بیارتباط بافرهنگ، عوض کرده و خسران ناشی از این ضایعه، انگیزهها و باورهای ناب فرهنگی در یک جامعه استوار بر فرهنگ را کمرنگ و تنزل داده است (بههیچوجه، قصد نادیده گرفتن نقش هیچ فعالی را در گرمابخشی به بازار فرهنگ ندارم، در بیشتر عرصههای مورداشاره، از سابقه کار مستقیم یا حداقل مشاوره نیز برخوردارم) حرفم این است که حلقه ۱ فرهنگ به نسیان (فراموشی) سپردهشده و در صورت تداوم این غفلت، پاسخ سختی از جامعه میگیریم، بکوشیم جبرانش کنیم!
نباید تکنو کراسی فرهنگی را بالوپر بدهیم اما به دیپلماسی فرهنگی بیاعتنا باشیم. برخی حرکات و اقدامات ما امروز، اصل فرهنگ را نشانه گرفته و اجازه رشد به زحمتکشان فرهنگی نمیدهد. کاش آن نگاه و اشارت هوشمندانهای که از فدا کردن جان درراه فرهنگ دریغ ندارد، الگو شود...
دبیر شورای دیپلماسی رسانه و جامعه