روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی با عنوان «لجاجت» به قلم احمد حسینی این گونه آورده است:
پافشاری و اصرار بر یک باور غلط میتواند علت اصلی انحراف یک فرد یا جامعه باشد. با این تفاوت که در حوزه عمل شخصی، فرد لجباز به خود و اطرافیانش صدمه میزند ولی در عرصه تصدیگری امور یک جامعه، ضرر آن بسیار گستردهتر و به وسعت همه آحاد آن کشور است. امروزه در جامعه ما پاسخ بسیاری از مشکلات اساسی به همین معنا باز میگردد. چرا کشوری که از منابع غنی و سرشار سرمایههای انسانی و ژئوپلیتیکی برخوردار است باید اینچنین دچار نابسامانی و درد و رنج و بیاعتمادی باشد؟
چرا سفرههای مردم هر روز کوچکتر و فقیرانهتر میشود و تورمی افسارگسیخته ارزش پول ملی را تا بدان حد کاهش داده است که حتی برطرف کردن نیازهای اولیه یک زندگی معمولی را دشوار ساخته است و اکثریت مردم در تکاپوی آن دست و پا میزنند و هر روز خود را عقبماندهتر میبینند تا جایی که قیمت هویج و کاهو و ماست و پنیر نیز اسباب طنزی تلخ شده؟
فردی برای خرید یک کیلو کاهو آن هم در شهرستان میگفت ۲۴ هزارتومان پرداخت کرده و صاحب مغازه برگهای زرد و پلاسیده را در کیسهای جمع کرده بود و به دوره گردهایی که تا چند وقت پیش آن را از کنار جوی آب جمع میکردند به قیمت پنج هزارتومان میفروخت! اینها واقعیات زشت جامعه ماست.
چرا کرونا هر روز از مردم ما به تعداد کشتگان سقوط دو هواپیما قربانی میگیرد و همچنان مهارناشدنی مانده است و جهنمی گداخته برافروخته؟ چرا به نصایح دلسوزان توجهی نمیشود و نخبگان جامعه به حاشیه رانده شدهاند؟، چرا همچنان قدرت و ثروت نامشروع و تمامیتخواهی فساد روی فساد میآورد؟ از این دست چراهای بیپاسخ بسیار است و ربطی هم به این دولت و آن دولت ندارد چون اگر عزمی هم برای حل آنها باشد پولی در بساط نیست. نفت سرمایه اصلی حکمرانی با عزت، همچنان گرفتار تحریم است و بدون درآمد آن نمیتوان قدم از قدم برداشت اما راهحلها در محاق همان فرهنگ مسلط لجاجت و ستیزهجویی گرفتار بنبست است.
در کنار این معضلات داخلی قضایای همسایه شرقی دامی خطرناک برای امنیت ملی شده است و آثار آن روز بروز آشکارتر میگردد و آن همسایه غربی که درصدی از سرمایه ملی و منابع ارزشمند ما را ندارد و ادعای دوستی هم میکند در مرزها دیوار میکشد و اعلام مینماید بدون اجازه و هماهنگی او در منطقه یک سنگ را کسی نمیتواند جابجا نماید واقعا عجب روزگاری است!
بله دیوار بیاعتمادی در سایه نادیده انگاشتن خواست مردم و دشمنتراشیهای بیهوده، بخصوص در دو دهه گذشته بلند و بلندتر شده است و با ادامه این روند گستردهتر هم خواهد شد و پس از بیاعتمادی سیاسی نوبت به گسست اعتقادی نیز خواهد رسید و آثار آن را رصدکنندگان رفتار جامعه قطعاً مشاهده کردهاند.
پایان مقال اینکه کشور ما میتواند در صدر همه کشورهای منطقه باشد و به ثروت ملی و اقتصاد و فرهنگ خود بعنوان یک جمهوری بر مبنای اسلام ببالد ولی شرط موفقیت در این راه دست برداشتن از لجاجت بیمنطق و تکیه به مردم بینظیری است که اگر گشایش کمی هم در زندگی خود شاهد باشند، این نظام را به رخ جهان میکشند.