آنچه امروز ما را بر آن داشته تا با بررسی اجمالی چشمانداز جامعه زنان در ایران به آن بپردازیم، تحولاتی است که در مسائل اجتماعی و به ویژه مسائل مربوط به زنان به وجود آمده است تا جایی که اکثر صاحبنظران بر این باور قرار گرفتهاند که آینده جامعه در دست زنان است و آنها هستند که تصمیمگیران آینده جامعه بوده و تحولات اجتماعی را رقم خواهند زد. سوال اینجاست که آیا خود زنان هم بر این باور هستند؟ که اگر چنین اندیشهای در ذهن آنها هم شکل گرفته باشد با کدام روش و منش میخواهند از فرصت بهره برده و به اصلاح جامعه بپردازند و اگر بر این باور قرار ندارند چه باید کرد که بتوان فرصتها را تبدیل به راهکار و اجرا قرار داد و زنان نقش خود را ایفا کنند؟ برای رسیدن به شرایط مطلوب و در نخستین گام زنان باید به دیدگاهی مشترک و راهکاری کارآمد برسند تا بتوانند از تاریکخانههای برساخته مدیران ارشد جامعه که یک عمر برای آنها ساخته بودند به درآیند. در این مسیر بهرهمندی از تجارب پیشین چه در سرزمین خودمان و چه در دیگر کشورها میتواند آغاز راهی را ترسیم کند که فرصتسوزی نشود و برای رسیدن به اندیشه مشترک باید به گفتوگو بپردازیم. بنابراین در برابر این جمله که زنان نیمی از پیکر جامعه هستند باید تلاش کرد که این نیمه جامعه جایگاه واقعی خود را به دست آورد لیکن آنان به این باور رسیدهاند که نیمه گمشده جامعه ایران هستند، چون تواناییهای آنان به باور جامعه و مدیران نرسیده و آنان منزلت واقعی خود را به دست نیاوردهاند. دختر جوانی که با اندیشههای مختلف سروکار دارد، نمیتوان او را در فضا و محیطهای بسته قرار داد، چراکه آینده از آن دخترانی است که میخواهند سرنوشت خود را خود بنگارند، نه مردان جامعه. امروزه دهها عنوان کتاب، مقاله و پژوهش در حوزه زنان و توسط خود آنان تدوین شده که نقش عملکردی توسعهای جامعه را نشان میدهد، لذا حاکمیت ناگزیر است به این تحولات توجه کند، آن هم بدون دخالت ایدئولوژی تا بتواند از مهاجرت دختران جوان بکاهد.
آنان باید در تمامی عرصهها زمینه رشد و شکوفایی دختران جوان را فراهم کنند تا دختر جوان امروز بالندگی را در سرزمین خود تجربه کند. در این مسیر باید دید تاریخچه زنان در این سرزمین چگونه رقم خورده است؟با نگاهی به حداقل یکصد و پنجاه سال گذشته میتوان به تصویری از زنان رسید که بررسی آن خالی از لطف نیست. اکنون که در آستانه قرن پانزدهم خورشیدی قرار داریم در نگاهی به گذشته با زنانی آشنا میشویم که نقشهای ماندگاری را از خود به جای گذاشتند چه در حوزه مبارزه و ایستادگی در برابر بیگانگان و جنگیدن با آنها، چه در عرصه دانشاندوزی و تدریس و تدوین کتاب، چه در عرصه سیاست و چه در عرصه هنر، خدمت به محرومین، احداث مدرسه و خدمت به فرهنگ و آموزش به دختران اما اینها عمدتا متعلق به طبقه و خانواده مرفه و تحصیلکرده جامعه بودند و در طبقه متوسط به پایین نامی از زنان فرهیخته نمیبینیم. لیکن آثار همین زنان اندک آحاد جامعه زنان را منتفع میکرد که این نقش طی ادوار تاریخی این سرزمین دچار فراز و فرودهایی شده است. از عهد قاجار شروع میکنم که زنان از داخل حرمسراها در تصمیمگیری مردان جامعه و شخص پادشاه نقشآفرین بودند چه در وجه مثبت و چه در وجه منفی اگرچه آنها حضور آشکار نداشتند، اما تعیینکننده بودند تا زمان مشروطه در قسمتی حاکم شدند که مبنای تصمیمگیری آنها بر پایه ایدئولوژی دینی شکل گرفت و جامعه با ایدئولوژی عجین شد. در این دوره زنان به دلیل فهم خودساخته مشروطهخواهان در محاق قرار گرفتند. رویکرد مطرح این بود که سیاست محل حضور زنان نیست و آنها باید در کسوت «مادری» و در خانه ایفای نقش کنند و این ماموریتی است الهی که برای آنان تعیین شده است. بدینسان با آموزههای دینداری و حاکمیت ایدئولوژی بنیان تصمیمگیری زنان کسوت «مادری» شد. آنها از حق رای دادن و شرکت در انتخابات محروم شدند و اینگونه بود که زنان در عزلت قرار گرفتند و توصیه به حفظ حریم درون خانه شدند. اگرچه حفظ حریم خانه محترم است اما همه تکلیف زنان این نیست لذا پستونشینی زنان تا جایی بود که در دفاع از مشروطیت زنانی که میخواستند در مبارزات شرکت کنند، میکوشیدند تا با ظاهری مردانه و با لباس مردانه ظاهر شوند. این روند ادامه داشت تا دوران پهلوی که سایه مدرنیسم به تقابل و تعارض با دین درآمد، با نماد کشف حجاب در حالی که همان زنانی که به کشف حجاب روی آورده بودند به خدا و دین توجه لازم را داشتند، چراکه دین امری فطری است و با نمادهای ظاهری نمیتوان با آن مبارزه کرد. اگرچه با خوانشی ترکیبی با تمدن بشر ساخته. در این دوران زنان حق رای پیدا کردند و در مسائل اجتماعی و عمدتا در راهاندازی تشکلها و خیریهها فعال شدند لیکن همچنان حریم سیاست مردانه بود و تمدن را تنها در گریز از دین تعیین کرده بودند اگرچه بخش اندکی از جامعه را دربرمیگرفت و اکثریت جامعه زنان سنت را با مذهب ترکیب کرده و سبک زندگی خود را بر آن نهادند. لذا زنان متمدن در عالم خود سیر میکردند بدون رابطه تعریف شدهای با اکثریت جامعه و آن اکثریت همانهایی بودند که در جریان شکلگیری انقلاب اسلامی ایران و سپس جمهوری اسلامی ایران نقشآفرین بودند و چون همچنان مذهب و ایدئولوژی را سرلوحه سبک زندگی خود قرار داده بودند، توانستند جمع کثیری از زنان جامعه را با خود همراه کنند. بدینسان زنان مورد توجه قرار گرفتند، اما همین زنان با تحولاتی که نسل بعد از خود داشتند و مطالباتی برای زندگی بهتر را طلب میکردند دچار تغییر رویکرد و نگاه به آینده را پیدا کردند و این تغییر نگاه امروز توانسته نگاه مدیریت جامعه را هم دستخوش تغییرات عمدهای گرداند. در این مقطع زنان متوجه شدند وقتی میتوانند به مطالبات خود دست یابند که براساس قواعد و ساختاری کارآمد به پیش بروند. تحولاتی که در حوزه زنان پس از انقلاب پیش آمد، فارغ از نقشآفرینی آنها در شکلگیری انقلاب و حضور پرشوری که در همه زمینهها و عواملی که در انعقاد نطفه انقلاب موثر بود، ایفا کردند. به تعبیر امام نقش زنان اگر بیشتر از مردان نبود قطعا کمتر از آنان نبود. اما با پایان جنگ زنان به مطالبه و سهمخواهی در اداره کشور روی آوردند و مطالبات خود را برای تصدی مناصب مدیریت سیاسی و اجتماعی خواستار شدند. لیکن حضور مردان در مدیریت جامعه به مذاق آنها خوش آمده بود و حاضر به ترک مناصب خود نبودند لذا نبود تجربه و نداشتن تخصص برای زنان و عدم طی کردن مراحل مدیریتی همواره بهانهای بود که زنان نتوانند در مناصب مدیریتی قرار گیرند. این امر سبب شد که زنان به فراگیری مهارتها و به دست آوردن تخصص روی آورند تا دیگر بهانهای برای مدیریت ارشد جامعه در تصدی مدیریت کلان وجود نداشته باشد و این تنازع همچنان باقی است با بهانههای دیگر که در این مجال فرصت پرداختن به آنها نیست. امروز دختران مطالباتی عدالتخواهانه در بهرهگیری از ظرفیتهای اجتماعی و سیاسی را طالب هستند که جنسیت در آن نقشی نداشته باشد. یعنی تحقق عدالت جنسیتی بر اساس ظرفیتها و توانمندیها و نه براساس جنس زن یا مرد بودن. آنها سرنوشت خود را چنین نگاشتهاند که چه در ساختار نظام و چه در اجتماع موقعیتی برابر و سرافرازانه را کسب کنند و آیندهای را بسازند که دخترانشان در همه میادین خوش بدرخشند، بدون تبعیض و بدون تحمل خشونت. زنانی سرافراز و بالنده و بهرهمند از تمامی ظرفیتهایی که جامعه از آن برخوردار است با انتخابی آزاد در سبک زندگی./ شفقنا