معمولا بعد از رسانهای شدن خشونتهای اجتماعی و یا خانوادگی در سطح جامعه، یکی از نهادهای مورد توجه و حساس برانگیز رسانهها هستند که وظیفه مراقبت از سلامت روان مخاطب را بر عهده دارند. به همین خاطر شناخت حد و مرز رسانهها در انتشار تصاویر و متنهای خشونت آمیز مهم و ضروری است. هوشنگ اعلم، روزنامه نگار پیشکسوت در این باره میگوید: قبل از انتشار خبر مربوط به حوادث خشونت آمیز باید به عنوان یک اصل رسانهای و اخلاق حرفهای این مسئله را در نظر داشته باشیم که ما حق نداریم با اعصاب و روان مخاطبمان بازی کنیم. علاوه بر آن خبر باید به گونهای تنظیم شود که خبرنگار گرفتار قوانین نشود. هنر خبرنگار حوادث، انعکاس خبر بدون لطمه به روان و احساسات مخاطب است.
اعلم با اشاره به تاریخچه ترویج خشونتمیگوید: در دهه ۱۹۶۰ میلادی نهضتی به وجود آمد که بعدها با نام هیپی گری از آن صحبت شد. شعار افرادی که در امتداد این نهضت حرکت میکردند《جنگ نکن، عشق بورز》بود. این نهضت عصیان نسل جوانی بود که از عوارض جنگ جهانی، خشونتهای جامعه و قالب خشونت پرور خانوادگی و پدرسالاری به ستوه آمده بود. این افراد به صورت دسته جمعی با هم زندگی میکردند و کمترین مصرف را از نظر لباس، غذا و… داشتند. طبعتاً رویکرد این جریان باب طبع نظام سرمایه داری نبود و احساس خطر کرد به همین دلیل شروع به مقابله با این نهضت کرد و کم کم اوج گرفت.
او ادامه میدهد: نهضت هیپی گری با هدف جستجوی معنویت به سمت شرق روی آورد و، چون رهبرانشان درک درستی از معنویت و عرفان نداشتند، فکر میکردند با حشیش و ماریجوانا به معنویت میرسند و کم کم در آستانه محو شدن قرار گرفتند. از این طرف نظام سرمایه داری برای ایجاد و گسترش خشونت برنامه ریزی خوبی تدارک دید. چون در خشونت میتوانست سلاح بفروشد و به سود خود برسد. آرام آرام اسباب بازیها تبدیل به تفنگ، هفت تیر و… شد، کتابهای داستان کودکان به سمت خشونت رفت و…. چون این خواسته نظام سرمایه داری است و بیهوده نیست که گروههای تروریستی از دهه ۷۰ به بعد اوج میگیرند، بین مذاهب و ادیان درگیری پیش میآید و…. همه این خشونتها برای تغذیه بیشتر نظام سرمایه داری بود.
اعلم میگوید: نظام سرمایه داری در کنار ترویج خشونت به تشویق مصرف گرایی پرداخت. یعنی فرد خوب تغذیه کند، زیاد مصرف کند و…. ما در ادبیات عرفانی داریم که برای افزایش معنویت به کم قناعت میکنند به عبارتی میتوان این برداشت را کرد که هرچه مصرف بالاتر برود فرد از معنویت دور و خوی خشونت هم بیشتر میشود. در آمریکا همواره میشنویم که یک نفر چند دانش آموز را کشته و…. این کار برای ارضاء نفس خشونت طلبی است و نظام سرمایه داری با بازیهای کامپیوتری جنگی، کتاب ها، فیلمها و… به این خشونت دامن میزند این در حال است که جامعه نمیداند، نتیجه مدها و فیلمهای خشن و… چه خواهد شد.
با این اوصاف وظیفه رسانه در نحوه انتشار اخبار خشونت چیست؟ این پیشکسوت روزنامه نگاری پاسخ میدهد: من معتقدم که وظایف رسانه باید یکبار دیگر بازتعریف شود. در نمونه خشونت اخیر اهواز، عین خشونت با اندکی تعدیل در مطبوعات منعکس شد. این خبر باید به گونهای منعکس میشد که در مخاطب وحشت ایجاد نکند. علاوه بر آن روزنامه با روانشناسان درباره این قضیه و دلایل و راهکار آن صحبت کند و از طریق مصاحبه با اطرافیان مقتول به واکاوی مسئله بپردازد. در گذشته حادثهای که رخ میداد خبرنگار آن روزنامه تا مدتها پیگیر زوایای مختلف آن ماجرا از بعد روانشناسی، جامعه شناسی و… میشد. در اینجا هم باید بررسی میشد که این مرد چرا باید سر بریده در دستش بگیرد؟ این فرد قبلا چگونه آدمی بود؟ چه عواملی باعث شده تا به این حد از خشونت اقدام کند؟ و….
اعلم ادامه میدهد: قبول دارم که رسانه با محدودیتهایی همراه است، ولی هنر رسانه در این است که بتواند در این محدودیتها با ظرافت یک مسئله را واکاوی کند. در این حادثه هیچ روزنامهای به خبرنگارش نگفت: 《برو اهواز ببین قضیه چه بوده است؟ با دوستان، اطرافیان، همسایگان دو طرف صحبت کن، ببین این فرد چه نوع آدمی بوده است؟ و…. 》 رسانههای ما تنها به کمبود قوانین و کودک همسری اشاره میکنند و آن را عامل چنین جنایتی میدانند این درحالی است که باید تمام زوایای آن را واکاوی کرد.
او به حد و مرز انتشار اخبار خشونت آمیز اشاره میکند و میگوید: قبل از انتشار خبر مربوط به حوادث خشونت آمیز باید به عنوان یک اصل رسانهای و اخلاق حرفهای این مسئله را در نظر داشته باشیم که ما حق نداریم با اعصاب و روان مخاطبمان بازی کنیم. علاوه بر آن خبر باید به گونهای تنظیم شود که خبرنگار گرفتار قوانین نشود. هنر خبرنگار حوادث، انعکاس خبر بدون لطمه به روان و احساسات مخاطب است. در همه جای دنیا انتشار فیلمهای نمایانگر خشونت ممنوع است. حتی در فیلمهای ترکی سعی میشود خشونت به تصویر کشیده نشود و خون را نشان نمیدهند. اما در رسانههای ما اگر دقت کرده باشید، گاهی تیتر صفحه حوادث از صفحه اصلی بزرگتر است. چون گزارشگر میخواهد هیجان به وجود بیاورد. درحالی که وظیفه خبرنگار اطلاع رسانی است و باید آن را به گونهای نشان دهد که با اعصاب و روان مخاطبش بازی نکند.
این روزنامه نگار پیشکسوت درباره تاثیر و کارکرد قید پیام «هشدار» بر روی فیلمها یا اخبار خشونت آمیز توضیح میدهد: این هشدارها یک نوع انجام وظیفه قانونی است و مشکلی را حل نمیکند. به نظر من بیشتر سبب ایجاد یک نوع کنجکاوی میشود. مهم این است که این تصاویر آزار دهنده را منتشر نکنیم. دلیلی ندارد وقتی خبر وقوع یک قتل را منتشر میکنیم، سر بریده آن را به نمایش بگذاریم. به عبارتی اگرچه وظیفه اطلاع رسانی درست را داریم، ولی تا حدودی وظیفه حفظ آرامش جامعه بر عهده ماست و نشان دادن چنین تصاویری با هدف بازداری جامعه از تکرار چنین حوادثی، اشتباه است. چون چنین رویکردی منجر به عادی شدن خشونت و تکرار آن میشود نه حذف آن.
اعلم تاکید میکند: از یک طرف روزنامهها با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی، در اطلاع رسانی عقب هستند. از طرف دیگر پیگیری و واکاوی عمیق حادثه در روزنامههای ما جایی ندارد و تنها به بازتاب عریان خبر حادثه با تیترهای بزرگ میپردازند که نتیجهای جز وحشت مخاطب ندارد. این در حالی است که واکاوی این حوادث سبب میشود مخاطب بهتر دلایل ارتکاب جرم را از زوایای مختلف روانشناسی، اجتماعی و… بشناسد./شفقنا