چه زود هفت سال از درگذشت علیرضادرویشی قهرمان کشتی دنیا گذشت.
درویشی رفت و رفت تا در تنهایی هایش محو شد.
پسرکی جسور روی تشک و با اخلاق خارج از گود کشتی
انگار همین دیروز بود که با پرونده قهرمانی و کلکسیون مدالهایش از این اتاق به ان اتاق پیش مسئولین میرفت تا شاید شغلی در دستگاه ورزش به دست آورد و امرار معاش کند، اما حیف و صد حیف که هیچ کس کمکش نکرد.
انگار نه انگار درویشی قهرمان ملی نهاوند است.
علیرضا وقتی فهمید دنیای قهرمانیش روبه پایان است برای گرفتن کمک مسئولین به اتاق هایشان مراجعه میکرد تا شاید به پاس زحماتش او را استخدام کنند.
این قهرمان خبر نداشت که انها عکسهای یادگاری خود را گرفته اند و مصاحبههای رنگین خود را با عدهای خبرنگار نما انجام داده اند و حالا پشت میز ریاست خود لم داده و منتظر ظهور یک قهرمان دیگر اند تا دوباره پشت موفقیتهای آن ضعفهای خود را پنهان کنند.
او هفتهها و ماهها دوید و دوید و این بار قهرمان رفت و رفت و رفت تا نا امید در سیاهی تنهایی هایش نا پدید شد!
رک وبی پرده میگویم: آهای مسئولین که وظیفه شما خدمت به جوانان و قهرمانان است این روزها نهاوند کم قهرمانان بیکار ندارد که تا پایان راه قهرمانی یک ایستگاه بیشتر فاصله ندارند، بستر را برای اشتغال آنها فراهم کنید.
مدیریت سالنهای ورزشی توسط این قهرمانان استخدام در اداره ورزش به صورت قراردادی میتواند برای شروع زندگی یک قهرمان دلگرم کننده باشد.
قهرمانان را تنها رها نکنید؟
هفتمین سالگرد علیرضا درویشی چند سوال بی جواب؟
این هفت سالی که زنده یادعلیرضا درویشی بین ما نبود چرا کسی در سالگردش در کنار مزارش حاضر نشد؟
چرا هیچ مسابقه یا تورنمنت کشتی در نهاوند با نام این قهرمان برگزار نشد؟
شاید امسال باز بوی دوربین به مشام خیلیها رسیده بود، آنها امروز همه آمدند، نه برای علیرضا درویشی بلکه برای خودشان و دوربین ها...