رفتم به او سر بزنم که با وضعیت عجیبی مواجه شدم، در سرمای خانه با پا درد شدید به خود میلرزید، با او صحبت کردم که حتماً باید به بیمارستان برود، قبول نکرد، ناامید برگشتم، البته تصمیم گرفتم دوباره فردا بروم و او را راضی کنم، شب تا صبح تصویر این مرد و زندگی‌اش از ذهنم پاک نشد، روز بعد دوباره به خانه «حاج علی» رفتم تا او را راضی کنم، این بار موفق شدم و به بیمارستان بردم.
کد خبر: ۳۵۶۷۳۲
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۰ 08 January 2017
يك خیر جوان بعد از انتقال حاج علي مرادي به بيمارستان و پرداخت هزينه عمل او، درصدد رسيدگي به وضعيت نامناسب زندگي اين مرد هفتاد و چندساله برآمده است.

به گزارش فارس، چند روز پیش بود که وضعیت نامناسب «حاج علی مرادی» و خبر زندگی‌ عجیب و غریب این مرد هفتاد و چندساله در رسانه‌ها و فضای مجازی منتشر شد، مردی بدون کوچکترین امکانات اولیه،.... فاقد گاز، آب و برق و خانه‌ای پر از زباله!

خبر منتشر شد و بعد از آن خبردار شدیم که حاج‌علی با کمک یک خیر به بیمارستان منتقل شده است برای مداوای شکستگی پایش... تلاش کردیم نام و نشانی از خیر به دست آوریم، اما نشد، نمی‌دانستیم در کدام بیمارستان بستری شده است، با مسؤول روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تماس گرفتیم، او هم بعد از بررسی پاسخ داد که در بیمارستان بعثت بستری بود.

روزی که برای تهیه گزارش به منزل حاج‌علی رفته بودیم، به او قول دادیم که شنبه او را حمام ببریم، قبول کرد، بیاید!...البته این کاری بود که خیر گمنام، پیشدستی کرده بود و زودتر از ما او را بیمارستان برده بود و البته حمام! از آن جا که به این پیرمرد قول داده بودیم دوباره راهی منزلش شدیم تا ببینم اصلاً در چه وضعی قرار دارد؟ البته تصور ما بر این بود که او از بیمارستان شده است.

وارد کوچه که شدیم قفل بزرگی بر روی در خودنمایی می‌کرد... از لای در، حیاط مشخص بود اما فرق این حیاط با حیاط آن روز زمین تا آسمان بود، خبری از آن همه زباله نبود، ضایعات و وسایل به درد نخور جمع شده بود، حتی حیاط جارو هم شده بود، تعجب کردیم... در خانه چند تا از همسایه‌ها را زدیم تا از وضع حاج‌علی جویا شویم و البته این اتفاق جالب!

پرسیدیم، تنها چیزی که می‌دانستند این بود که چند شب پیش چند جوان به منزلش آمده‌اند، او را به بیمارستان برده‌اند، بعد هم یک ماشین بزرگ جلوی در پارک کرده و چند ساعت بعد پر شد از زباله‌های این خانه!

خانم خداکرمی، همسایه رو به رویی «حاج علی» از جزئیات بیشتری مطلع بود، او گفت: چند جوان سراغ «حاج علی» آمدند و او را برای درمان به بیمارستان بردند، فردای آن روز هم 6ـ 7 ساعتی در منزلش مشغول کار بودند، وسایل و زباله‌ها را جمع کردند و بردند.

وقتی خانم خداکرمی از این موضوع حرف می‌زد در این فکر بودیم که چه اتفاقات جالبی رخ داده، این افراد چه کسی بودند؟ آدرس منزل حاج‌علی را از کجا پیدا کرده‌اند؟ اصلاً چقدر سریع السیر همه کارها را کرده بودند.

همسایه دیگری به جمع ما پیوست، وقتی فهمید موضوع صحبت «حاج علی» است با نگرانی جویای احوالش شد، خود را خانم جهان‌دیده معرفی کرد، بعد هم از وضعیت «حاج علی» برایمان حرف زد و گفت: او سال‌هاست در این وضعیت زندگی می‌کند؛ چند باری من از او خواستم تا برای استحمام از منزل ما استفاده کند، تنها یک بار قبول کرد، هر از گاهی هم همسایه ها برای او غذا می‌برند، هوایش را دارند، شکر خدا مرد سرپایی است.

خانم جهان دیده ادامه داد: وقتی با او همکلام شوی انگار با یک شخصیت بزرگ و واقعا تحصیلکرده در حال معاشرت هستی، ولی مشکل بزرگی که «حاج علی» دارد این است که کمی معلولیت ذهنی دارد و همین موضوع باعث مشکلات و ساده اندیشی‌های او شده است.

بعد هم اضافه کرد: «حاج علی» نیاز به یک پرستار یا مددکار دارد تا چند روز یک بار به او سر بزند و امور منزل او را انجام دهد و یا او را به یک مرکز نگهداری انتقال بدهند تا اینطور اذیت نشود.

حرف‌های خانم جهان‌دیده داشت به سمت رسانه‌ای شدن این موضوع می رفت که متوجه شدیم او هم خبرهای «حاج علی» را خوانده و گفت: حتی فیلمی که از منزل او ساخته شده بود را نیز دیدم، چند مدتی بود از داخل خانه اش بی خبر بودم و نمی‌دانستم به این وضع رسیده.

پس از خداحافظی با همسایه‌ها و بازگشت به دفتر خبرگزاری در این فکر بودیم که چطور باید این خیر را پیدا کنیم، با تماس های متعدد و پیگیری‌ها، بالاخره آی دی تلگرام خیر جوان را پیدا کردیم، برای او پیغام گذاشتیم و کمی بعد او پاسخ داد.

با او تماس گرفته شد، بعد از سلام و احوال پرسی اولین حرفی که زد این بود که نمی‌خواهم اسمم یا عکسم در جایی درج شود، دنبال اسم و رسم نیستم و حاضرم هر آنچه که نیاز است را تامین کنم.

از این خیر 29 ساله پرسیدم چطور متوجه موضوع و وضعیت حاج‌علی شدید که گفت: نزدیک به 10 سال است با حاج‌علی دوستی دارم، من در بازار مغازه لوازم خانگی دارم و آنجا با این مرد مهربان آشنا شدم، «حاج علی» همیشه به ما سر زد و همیشه جویای حال او بودم و به طوری او من را امین خود می‌داند، البته بیش از دو سالی بود که به خانه او نیامده بودم، بیشتر او به مغازه‌ام می‌آمد و همدیگر را می دیدیم.

ادامه داد: 10 روزی بود از او بی خبر بودم و مغازه هم نمی‌آمد ، شاگردم را برای پرس و جو فرستادم که وقتی برگشت گفت پایش شکسته و در وضعیت بسیار نامناسبی در حال گذران زندگی است.

رفتم به او سر بزنم که با وضعیت عجیبی مواجه شدم، در سرمای خانه با پا درد شدید به خود میلرزید، با او صحبت کردم که حتماً باید به بیمارستان برود، قبول نکرد، ناامید برگشتم، البته تصمیم گرفتم دوباره فردا بروم و او را راضی کنم، شب تا صبح تصویر این مرد و زندگی‌اش از ذهنم پاک نشد، روز بعد دوباره به خانه «حاج علی» رفتم تا او را راضی کنم، این بار موفق شدم و به بیمارستان بردم.


بعد هم گفت؛ به محض ورود به بیمارستان آنچه که انتظارش را نداشتم رخ داد، پرسنل و پرستاران بیمارستان بعثت، توجه بسیاری به «حاج علی» داشتند و به خوبی به او رسیدگی کردند، بعد از معاینه پزشک، مشخص شد شکستگی پای «حاج علی» بسیار حاد است و باید پای او عمل شود، دکتر گفت: «اگر کمی دیر می‌شد احتمال سیاه شدن پایش وجود داشت».

این خیر جوان گفت امور استحمام و پیرایش «حاج علی» را انجام دادیم و او را راهی اتاق عمل کردیم، عمل و پلاتین گذاری پایش انجام شد و او را به بخش آوردند.

لباس های «حاج علی» کاملا از بین رفته بود و آنها دور انداخته بودیم تصمیم گرفتم تا برایش لباس هم تهیه کنیم، با یک خیاط صحبت کردم و او را به بیمارستان بردم تا برایش اندازه کت و شلوار بگیرد، خیاط هم دیروز اندازه‌ها را گرفت، به زودی طی امروز و فردا لباس ها «حاج علی» نیز حاضر خواهد شد.

این خیر جوان پرسیدم وضعیت منزل «حاج علی» در چه حالی است گفت: پس از بردن «حاج علی» به بیمارستان با گرفتن چند کارگر و سه ماشین خاور، زباله‌های منزلش را خارج کردیم تا بشود برای این موضوع هم فکری بکنیم.

وی با ناراحتی از اینکه منزل «حاج علی» برق، آب و گاز و هیچ امتیازی ندارد، گفت: باید پیگیر حل این موضوع باشیم، سقف خانه‌اش هم چوبی است، می‌خواهم آن جا را درست کنم، هزینه این ساخت و مصالح او را هم می‌پردازم، اگر نیروی کاری فراهم شود خیلی زود این موضوع را پیگیری و به سرعت منزلی در شأن این انسان بزرگوار می‌سازم.

این خیر جوان که بسیار نگران حال «حاج علی» و آینده اوست گفت: دنبال این موضوع هستم که بتوانم قیم او شوم، برای ساخت خانه باید او را تا مدتی به بهزیستی بسپاریم، البته پس از آمدن بهزیستی نیز باید یک مددکار مراقب حال و احوال او باشد و حداقل هفته یکی دو بار برای انجام امور به خانه او برود، وگرنه دوباره همین آش می‌شود و همین کاسه.

وی گفت: داد پول و کمک های خرد خرد به «حاج علی» کمکی نخواهد کرد چرا که همانطور که خودتان دیده‌اید حاج علاقه شدیدی به خرید وسایل خرت پرت مانند تبر، بیل و... دارد همه دارایی‌هایش را صرف خرید اینها می‌کند.

 بعد گفت: فقط می‌خواهم به زندگی این بزرگوار سر و سامانی بدهیم، باید بتوان افراد این چنین دیگر را نیز شناسایی کنیم و با کمک نهادهای دولتی فکری برای آن ها بکنیم چرا که افراد زیادی در این گوشه و کنار این شهر وجود دارد که حتی وضعیت بدتری از «حاج علی» را دارند.

وی گفت: طبق هماهنگی‌هایی که با بیمارستان کردم قرار است چند روز دیگر «حاج علی» میهمان بیمارستان باشد تا وضعیت او مشخص شود.



اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار